چکیده: با گسترش اسلامگرایی، موجی از « اسلام هراسی» از سوی مستشرقان غربی راه افتاد و پس از حادثه یازده سپتامبر تشدید شد. در ساحت نظری، در غرب و جهان اسلام، موضوع انطباق یا تقابل دموکراسی با اسلام موردتوجه محافل علمی-آکادمیک قرار گرفت. در این نوشتار، نگارندگان درصدد هستند از رهگذر روش تحقیق مقایسهای- تحلیلی، به این پرسش پاسخ دهند: در نظریههای انطباق و تقابل گرایی، چه نسبت یا ارتباطی بین اسلام و دموکراسی وجود دارد و ماهیت این ارتباط چگونه است؟ فرضیه تحقیق آن است که ازنظر تقابلگرایان به دلیل تفاوتهای ماهوی هستی شناختی و معرفتشناختی، امکانی برای انطباق دموکراسی و اسلام نیست اما انطباقگرایان با عنایت به ظرفیتهای دموکراتیک و عقلانی موجود در مبانی اصیل اسلامی، مصادیق تجربی دموکراتیک مانند مطالبات و نگرشهای دموکراتیک در جهان اسلام و وجود برخی تجربیات حکمرانی دموکراتیک در برخی کشورهای خاورمیانه و جهان اسلام، قائل به دموکراسی در چارچوب اسلام هستند. در یک ارزیابی انتقادی بایستی گفت که رویکرد انطباق باوجود برخی کاستیها، از قابلیت دفاعی بالایی برخوردار است اما رویکرد تقابلگرا و جوهرگرا به دلایلی همچون عدم برقراری تمایز بین اصل اسلام با تاریخ اسلام و عملکرد حکومتهای اقتدارگرا و اسلامگرایان تندرو، جهانیسازی گفتمان لیبرال دموکراسی سکولار و ترکیب آن با قوم محوری برتری جویانه غرب و دامن زدن به اسلام هراسی و توهین به دین اسلام از قابلیت دفاع برخوردار نیست.
رئوف نظری
محمد رضا سواری
محسن عابدی